اخبار ارز دیجیتال

۶ سوال برای لیلا اسماعیلوا

لیلا اسماعیلوا بلاروس و حرفه تلویزیونی حماسی را ترک کرد و به آمریکا رفت. اکنون او در خط مقدم مد دیجیتال قرار دارد.

لیلا اسماعیلوا کار حرفه ای خود را در سن ۱۵ سالگی به عنوان یک ستاره تلویزیونی در بلاروس، کشوری در شرق اروپا که با روسیه با جمعیت ۹.۳ میلیون نفر همسایه است، آغاز کرد. او ده سال این نقش را حفظ کرد، اما می‌گوید که به محدودیت‌های حرفه‌ای خود رسیده و سفری را آغاز کرده است که به Web3 منتهی شد.

اسماعیلوا در مصاحبه ای با کوین تلگراف به یاد آورد که در کودکی جسارت خود را به یاد آورد که با روزنامه و مجلات به ساختمانی به نام خانه مطبوعات وارد شد. داستانم را با دست نوشتم و یواشکی وارد ساختمان شدم. چون نمی‌توانستم داستان‌هایی بسازم که نوه‌ی کسی هستم یا وقتی دیگران وارد می‌شوند وارد می‌شوم. سپس دری پیدا کردم که روی آن نوشته شده بود ویراستار یا سردبیر و فقط وارد شدم و مقاله را تحویل دادم. مردم لبخند می زدند و من مطمئن هستم که آنها احساس می کردند من ساده لوح هستم، اما همچنین احساس می کردم که آنها برای انجام این کار احترام خاصی برای من قائل بودند.

حرفه خبری سرکش او در عرض چند سال به تلویزیون منتهی شد. در سن ۱۵ سالگی به شبکه اول سراسری کشور پیوست و شروع به حضور در برنامه های خبری و فرهنگی با هدف مخاطبان جوان کرد.

اسماعیلوا می گوید که اولین تست او یک فاجعه بود. بنفش شد. من خیلی سریع فکر می کردم، اما آنها همچنان می خواستند من به دور دوم بیایم.

همچنین بخوانید: چگونه برندها از مد دیجیتال در زندگی واقعی استفاده می کنند

اسماعیلوا در سال ۲۰۱۶ به ایالات متحده نقل مکان کرد و فصل مهاجرت خانواده اش از جمله برادرش بهرام و خواهرش اسمیرا را آغاز کرد. بهرام یک کارآفرین فناوری سریال است که از اختراعاتش می توان به اپلیکیشن Peech و Yope اشاره کرد. از سوی دیگر اسمیرا نویسنده ای است که آثاری چون: در ساحل تنگه بسفر. (هنوز نمی توانم آن را به زبان انگلیسی پیدا کنم، بنابراین زمان زیادی را صرف جستجوی آمازون نکنید.)

لیلا اسماعیلوا و مجری مشترک دنیس کوریان، 2014.
لیلا اسماعیلوا میزبان جشنواره بین‌المللی موسیقی Slavic Bazaar در ویتبسک، بلاروس در سال ۲۰۱۴ است.منبع: اسکرین شات

موفقیت اسماعیلوف و برادرش علیرغم مشکلات حاصل شد. پدر آنها در کودکی (بهرام تنها یک سال) در جنگ با ارمنستان بر سر منطقه قره باغ برای آذربایجان درگذشت.

اسماعیلوا می گوید این خیلی ناگهانی اتفاق افتاد. البته هیچکس چنین برنامه ای نداشت، بنابراین ما به سرعت از یک خانواده ثروتمند در پایتخت، باکو، به خانواده ای بسیار ترسناک تبدیل شدیم. در کشوری که جنگ با ارمنستان را پشت سر گذاشته بود و از اتحاد جماهیر شوروی نیز جدا شده بود، تقریباً متکی به خود بودیم. دوران بسیار سختی برای همه بود.

اسماعیلوا می گوید که این تجربه به او انگیزه داد تا یک موسسه خیریه راه اندازی کند که در طول حرفه پخش خود به یتیمان راهنمایی می کند و امیدوار است که این فعالیت را در آینده از سر بگیرد.

اسماعیلوا به یاد می آورد که به نظر می رسید آنها هیچ راهنمایی والدینی نداشتند، حتی اگر دولت مبنای بسیار ساده ای برای شروع زندگی به آنها داد. بسیاری از دختران یتیم ناآرام به نظر می رسیدند زیرا کسی آنها را زیبا نمی خواند. هدف ما ایجاد چنین راهنمایی و دادن اعتماد به نفس به آنها بود. […] برای من خیلی مهم بود، بنابراین خیلی خوش شانس بودم که فرصت و کمی تاثیر داشتم. الان خیلی دلم براش تنگ شده

همچنین بخوانید
امکانات

کریپتوکارنسی زنده و سالم است، اما شکاکان می گویند که این پول نیست

امکانات

فراموش نشدنی: چگونه بلاک چین می تواند اساساً تجربه انسان را تغییر دهد

امروز، او پس از سه سال در Artistant، یک برند مد دیجیتال که او تا حدودی با الهام از حرفه خود در روزنامه‌نگاری تأسیس کرده، یک کهنه‌کار Web3 است. اسماعیلوا می گوید در کودکی نمی توانستم اغلب لباس های زیبا بپوشم. با این حال، من همیشه به بخش شیک و زیبای مد قدردانی کرده ام و هر وقت تلویزیون تماشا می کردم، همیشه به مجریان تلویزیون و فرش قرمز نگاه می کردم. همیشه عالی به نظر می رسید.

اسماعیلوا در ژوئیه The Artist را ترک کرد تا فصل جدیدی را در حرفه خود به عنوان مشاور دیجیتالی باهوش برندهای مد آغاز کند. اسماعیلوا توضیح می دهد که احساس می کند به واقعیت بازگشته است. آرتیستنت یک برند مد دیجیتال بود، اما محصول فیزیکی نداشت.

۱. شما از بلاروس به ایالات متحده مهاجرت کردید که در آنجا روزنامه نگار تلویزیونی بودید. داستان پشت آن چیست؟

در ابتدا تنها من در خانواده ام کوچ کردم. بلافاصله پس از نقل مکان، خواهرم و سپس برادرم نقل مکان کردند، بنابراین فصل نقل مکان برای خانواده ما شروع شد. او فقط حرکت نکرد، او در آگوست ۲۰۲۰، درست پس از انتخابات ریاست جمهوری بلاروس، فرار کرد و شکار مردم را آغاز کرد. مجبور شد بدود دو نفر از بنیانگذاران او دستگیر شدند.

لیلا اسماعیلوا و مجری مشترک دنیس کوریان، 2014.
لیلا اسماعیلوا و مجری مشترک دنیس کوریان در سال ۲۰۱۴.منبع: اسکرین شات

داستان شخصی من این است که من یک مجری تلویزیونی بسیار موفق در زادگاهم بودم. من از ۱۵ سالگی شروع کردم. می خواستم مجری تلویزیون شوم چون می خواستم لباس های زیبا بپوشم. من خیلی خوشحال بودم این شغل رویایی من بود! من خیلی زود شروع کردم و خیلی تشنه موفقیت بودم. من تمام جوایز ملی را که از کودکی آرزو داشتم، بردم، هر برنامه ای را که می خواستم میزبانی می کردم و به زادگاهم برگشتم تا به محدودیت های حرفه ای خود برسم.

۲. چه چیزی باعث علاقه شما به ارزهای دیجیتال شد؟

خب، اولین بازدید من از ایالات متحده در کالیفرنیا بود، قبل از اینکه به میامی نقل مکان کنم. من برای دوره کارشناسی ارشد وارد مقطع کارشناسی ارشد در USC Annenberg شدم. (راستش را بخواهید، من هنوز برای برقراری ارتباط با جامعه آمریکا مبارزه می کنم.) من همیشه یک آدم قلابی بودم، بنابراین فکر می کردم مدرسه یک محیط امن برای ارتباط با مردم است. من در طول موج اول ارزهای دیجیتال در سال ۲۰۱۷ شروع به یادگیری در مورد کارآفرینی کردم، سپس در اولین ارز دیجیتال خود سرمایه گذاری کردم و آن را از دست دادم. من لایت کوین را ۲۵۰ دلار خریدم. با این حال، من فقط در سال ۲۰۲۰ کار با ارزهای دیجیتال را شروع کردم.

۳. چه چیزی شما را به میامی آورد؟

در لس آنجلس، به دلیل محدودیت‌های COVID-19 احساس می‌کردم بسیار محدود و بسیار منزوی شده‌ام. من حتی نمی توانستم با سگم راه بروم چون پارک بسته بود. اینگونه بود که به مد دیجیتال علاقه مند شدم. من بسیار علاقه مند بودم که چگونه چیزی که وجود ندارد می تواند احساس خوبی در مردم ایجاد کند. در آن زمان بود که با رجینا، یکی از بنیانگذاران Artist آشنا شدم. [Turbina]، در سال ۲۰۲۰. داشتیم صحبت می کردیم و من شروع کردم به کمک کردن در مورد چیزهای کوچک. پیوستن به هنرمند تمام وقت در سال ۲۰۲۱.

مطالب مرتبط: بازی های بلاک چین واقعاً غیرمتمرکز نیستند، اما در شرف تغییر هستند

همه چیز خوب پیش می رفت، بنابراین من کارم را رها کردم و دست به کار شدم و به میامی نقل مکان کردم. و از زمانی که به کریپتو پیوستم، این همه افراد روشنفکر، روشنفکر و برجسته را ندیده ام. همه خیلی استقبال کردند، حتی اگر در ابتدا خیلی کمتر از الان می دانستم. مردم با خوشحالی ساعت ها با من تلفنی می گذرانند و دانش خود را به اشتراک می گذارند. فکر می کنم محیط دلپذیر مرا ترغیب به ماندن کرد.

۴. مد دیجیتال را در پنج سال آینده چگونه می بینید؟

وقتی آخرین دویدن گاو را می بینید، فکر می کنید عالی بود، اما تمام شد. ما تصوری عاشقانه از حرکت به سوی متاورس داریم، و آواتارهای ما نیز در مقطعی به لباس نیاز خواهند داشت. من می خواهم فناوری ابزاری باشد که مردم را سالم تر و پایدارتر کند.

مطالب مرتبط: تنوعی از نمایشگاه ها در دومین هفته مد سالانه متاورس

در جامعه غربی چرخه معیوب خرید کالایی وجود دارد که شما به آن نیاز ندارید. برندها ما را برای خرید چیزها دستکاری می کنند. در نتیجه باید کالاهای بیشتری تولید شود و چرخه معیوبی از مازاد تولید و مصرف بیش از حد ایجاد شود. ما شرایطی داریم که مد، زیباترین تجارت در جهان، ۱۰ درصد از کربن ما را تشکیل می دهد.

ما مشکل بزرگی داریم و فکر می کنم مد و فناوری دیجیتال می تواند راه حل باشد. ما از مفهوم ساخت لباس دیجیتال برای متاورس به در نظر گرفتن اینکه چگونه مد دیجیتال می تواند در حال حاضر کمک کند، حرکت کرده ایم. Dior و مجموعه کفش های ورزشی B33 آن را با تراشه NFC در زیره کشف کنید. این یک فناوری عالی است که می تواند به دارایی های دیجیتال شما مرتبط شود. بنابراین این یک راه بسیار خوب برای برندها برای حل مشکل تقلبی است.

۵. شما اخیرا Artistant را ترک کرده اید. بعدا کجا خواهی رفت؟

من در حال شروع یک کار مشاوره هستم، بنابراین می خواهم بیشتر شروع به نوشتن کنم. در حال حاضر، من می خواهم روی شرکت هایی تمرکز کنم که مد دیجیتال را مدیریت می کنند. شرکتی که خدمات مد دیجیتال را به عنوان آژانس ارائه می دهد. برندهایی وجود دارند که مایلم با تیم آنها مشورت کنم. آنها خط تولید لباس شگفت انگیزی را تولید می کنند که داستان سرایی واقعیت افزوده را در خود جای داده است. یه جورایی به واقعیت برگشتم آرتیستنت یک برند مد دیجیتال بود، اما محصول فیزیکی نداشت.

برای من یک دنیا معنی داشت که شاهد رشد نه تنها تعداد هنرمندان، بلکه افرادی واقعی باشم که آنها را به عنوان یک جامعه تعریف می کنند. با این حال به جایی رسیده ام که هر چه از دستم بربیاید به این پروژه خواهم داد. فناوری ماموریت بزرگی برای تغییر دنیای مد دارد و من دوست دارم در این زمینه مشارکت داشته باشم. من هنوز به ماجراجویی حرفه ای بزرگ بعدی خود فکر می کنم، اما می دانم که برای بشریت سرگرم کننده و مفید خواهد بود.

۶. زندگی خارج از ارزهای دیجیتال چگونه است؟

من عاشق داشتن یک زندگی متعادل هستم. من یک سگ دارم (این یک سرگرمی است، درست است؟) من شطرنج بازی می کنم. شطرنج برای من یک بازی بسیار مهم است که در تحلیل تجاری و موقعیتی به من کمک زیادی می کند. ورزش را هم دوست دارم. برای من، ادامه حرکت بسیار مهم است. یوگا مدت زیادی است که بخشی از زندگی من بوده است. من در میامی زندگی می کنم، بنابراین کارهایی مانند پارو زدن و کایت سواری انجام می دهم. در کلاس های رقص هم شرکت می کنم. این یکی از اولین آرزوهای من بود، در واقع تبدیل شدن به یک رقصنده.

نویسنده: Rudy Takala

به این مطلب چه امتیازی می‌دهید؟

میانگین امتیارها ۰ / ۵. مجموع آرا: ۰

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا